🔰اختلالات سری تجزیه ۱) مسخ شخصیت / اختلال غیرواقعی سازی
در این مجموعه به بررسی اختلالات تجزیه ایی و همبستگی انها با جرایم میپردازیم :
✍🏻نویسنده این مجموعه : نائین
اختلال مسخ شخصیت/ عدم تحقق یک حالت تغییر یافته از خودآگاهی و هویت است که منجر به احساس انفصال، یا قطع ارتباط با خود، محیط اطراف یا هر دو می شود. اغلب به عنوان یک احساس غیر واقعی بودن یا جدا شدن از بدن احساس می شود.
احساس گسستگی می تواند در اثر استرس شدید یا با تجربه یا مشاهده وقایع آزاردهنده ایجاد شود و در چنین شرایطی، به ویژه زمانی که گذرا باشد، می تواند طبیعی باشد. اکثریت بزرگسالان حداقل یک مورد از این قبیل را تجربه کردهاند و چنین اپیزودهایی پاسخی عادی به تهدیدهای طاقتفرسا محسوب میشوند. اپیزودهای مسخ شخصیت/محرومیت (DP/DR) نیز در بسیاری از شرایط روانپزشکی، به ویژه اختلال هراس و اختلال اضطراب اجتماعی رخ میدهد، و همچنین ممکن است به عنوان عوارض جانبی داروهای تفریحی مانند حشیش رخ دهد.
اختلال مسخ شخصیت/ عدم تحقق معمولاً تنها در صورتی تشخیص داده میشود که چنین احساسهای جداشدگی مکرراً تکرار شوند یا مزمن باشند، باعث ناراحتی و اختلال در کیفیت زندگی فرد شوند. مطالعات نشان می دهد که 8.8 تا 2.8 درصد از جمعیت در ایالات متحده و جاهای دیگر در دوره ای از زندگی خود به این اختلال مبتلا بوده اند.
علائم اختلال مسخ شخصیت/واقعیت زدایی کاملاً نامرئی است و فقط شامل تغییرات در تجربه ذهنی است. علامت اولیه احساس ناخوشایند تجربه رفتار، افکار و احساسات خود از فاصله ای رویایی است. طبق DSM-5، علائم عبارتند از:
احساس بی حسی از نظر عاطفی، یا اینکه انگار فرد حرف ها و اعمال خود را کنترل نمی کند
احساس دوری از احساسات معمولی مانند لمس، تشنگی، گرسنگی و میل جنسی
غیرواقعی شدن احساس دوری از فعالیتهایی است که در دنیا انجام میشود یا احساس میکنید که محیط اطراف او تحریف شده یا تا حدودی غیرقابل تشخیص است. این ممکن است شامل موارد زیر باشد:
احساس می کنید که اجسام دارای اندازه یا رنگ اشتباه هستند
احساس می کنید که زمان در حال افزایش یا کاهش سرعت است
تجربه صداهایی بلندتر یا ملایم تر از حد انتظار
احساس میکنید به جای اینکه واقعاً در حال شرکت کردن در یک فیلم یا صفحه رایانه، رویدادها و فعالیتها را تماشا کنید.
اختلال مسخ شخصیت/ عدم تحقق زمانی تشخیص داده میشود که چنین دورههایی باعث ناراحتی بالینی قابل توجه در فرد شود و/یا عملکرد عادی فرد را در محل کار، مدرسه یا در یک محیط اجتماعی دشوار کند. همچنین نباید آنها را به شرایط روانی دیگری مانند اسکیزوفرنی نسبت داد. افراد مبتلا به اختلال مسخ شخصیت / عدم تحقق ممکن است علائم را در اوایل کودکی نشان دهند. علائم به ندرت برای اولین بار در بزرگسالان بالای 40 سال رخ می دهد و تنها 5 درصد در بزرگسالان بالای 25 سال رخ می دهد.
دورههای مسخ شخصیت و/یا غیرواقعیسازی ممکن است ساعتها یا روزها طول بکشد و هفتهها، ماهها یا حتی سالها تکرار شوند. در هر زمان، فرد معمولاً هم از افکار درونی خود و هم از آنچه در اطرافش می گذرد آگاه است. در نتیجه، آنها از این واقعیت آگاه هستند که احساس می کنند از بدن و/یا محیط اطراف خود جدا شده اند. برای افراد مبتلا به اختلال مسخ شخصیت/واقعیت زدایی معمول است که می ترسند واقعا وجود نداشته باشند، یا اینکه علائم آنها نتیجه آسیب غیرقابل برگشت مغزی باشد.
اختلال مسخ شخصیت چقدر شایع است؟
هیچ کس با اطمینان نمی داند که DP/DR چقدر رایج است. این یک شرایط به خوبی مطالعه نشده است. دادههای موجود نشان میدهد که بهعنوان یک وضعیت مستقل، اختلال مسخشخصیت/محولسازی ۱ درصد از جمعیت را تحتتاثیر قرار میدهد، تقریباً همان شیوع اسکیزوفرنی. این ممکن است دست کم گرفته شود، زیرا روانپزشکان به ندرت این وضعیت را بررسی می کنند و افراد یا تمایلی به توصیف تجربیات خود از DP/DR ندارند یا در انجام این کار مشکل دارند. افراد معمولاً سالها قبل از تشخیص اختلال، علائم را تجربه میکنند.
در میان جمعیت های روانپزشکی، مسخ شخصیت بسیار شایع تر است و در 80 درصد بیماران رخ می دهد. پزشکانی که این اختلال را غربالگری می کنند، مشاهده می کنند که مسخ شخصیت ممکن است سومین نشانه رایج روانپزشکی بعد از اضطراب و خلق افسرده باشد.
مسخ شخصیت چه احساسی دارد؟
افراد مبتلا به DP/DR با خود غریبه هستند. مسخ شخصیت و غیرواقعی شدن شامل احساس بیگانگی از تجربه است - احساس غیر واقعی بودن و جدا شدن از خود و/یا اطراف. محققان چندین مؤلفه متمایز از تجربه مسخ شخصیت/واقعیت زدایی را شناسایی می کنند. اولین و شاید مهمترین احساس غیرواقعی بودن، احساس جدا شدن از فرآیندهای ذهنی و بدن است - گاهی اوقات، بیماران بهعنوان ناظر یا «انگار در رویا» یا فیلم یا «جدا از خودم» گزارش میدهند. مردم احساس می کنند که بدنشان به آنها تعلق ندارد. صدای خود آنها ممکن است دور به نظر برسد و واقعی نباشد. آنها احساس میکنند که از خود کاسته شده، «انگار که من یک خودکار هستم».
در عین حال، یک بی حسی عاطفی وجود دارد. آنها اصلاً احساس اضطراب یا هیچ هیجانی نمی کنند. آنها هیچ واکنش عاطفی را تجربه نمی کنند: "احساسات من از بین رفته اند، هیچ چیز روی من تأثیر نمی گذارد." همچنین یک حس حضور تحریف شده وجود دارد. افراد مبتلا به DP/DR نیز احساس بیگانگی از محیط اطراف را گزارش می دهند. جهان غیر واقعی به نظر نمی رسد، اما به نظر مصنوعی می رسد» یا «نقاشی شده، نه طبیعی» یا «دو بعدی»؛ افراد دیگر ممکن است "مانند بازیگران یک نمایشنامه" به نظر برسند. به نظر می رسد زمان نیز خم می شود، به طوری که تجربیات گذشته نزدیک به نظر می رسد که آنها خیلی زودتر اتفاق افتاده اند.DP/DR همچنین می تواند باعث ایجاد ناراحتی وجودی شود. بیماران ممکن است تعجب کنند: "اگر من واقعا من نیستم، پس من کی هستم؟"
پس از انجام یک ارزیابی کامل روانپزشکی، بیماران را می توان از طریق استفاده از مقیاس مسخ شخصیت کمبریج، یک پرسشنامه 29 سوالی که بر اساس آن افراد شدت و فراوانی علائم مسخ شخصیت را ارزیابی می کنند، شناسایی کرد.
موارد شامل:
• احساس عجیبی دارم، انگار واقعی نیستم یا از دنیا بریده ام.
• چیزی که من می بینم به نظر "مسطح" یا "بی جان" می رسد، گویی به عکسی نگاه می کنم.
• قسمت هایی از بدنم انگار به من تعلق ندارند.
• من متوجه شده ام که در موقعیت هایی که معمولاً ترسناک یا ناراحت کننده هستند، اصلا نمی ترسم.
• در حین انجام کاری این احساس را دارم که "نظاره گر جدا" خودم هستم.
• وقتی گریه می کنم یا می خندم، به نظر می رسد که اصلاً هیچ احساسی ندارم.
• در حالی که کاملاً بیدار هستم، "دیدهایی" دارم که در آنها می توانم خودم را در بیرون ببینم، گویی به تصویر خود در آینه نگاه می کنم. • احساس می کنم از خاطرات اتفاقاتی که برایم افتاده است جدا شده ام - گویی درگیر آنها نبوده ام.
• به طور ناگهانی، متوجه می شوم که هیچ محبتی نسبت به خانواده و دوستان نزدیکم احساس نمی کنم.
• باید خودم را لمس کنم تا مطمئن شوم جسم یا وجود واقعی دارم.
در حالی که DP/DR به عنوان یک اختلال تجزیه ای طبقه بندی می شود، راه های مهمی وجود دارد که در آن با اختلالات تجزیه ای تفاوت دارد. قابلتوجه، بر خلاف اختلالات تجزیهای، افرادی که DP/DR را تجربه میکنند، از تغییر تجربه خود آگاه هستند و آن را آزاردهنده میدانند.
مسخ شخصیت چه تفاوتی با اختلال تجزیه ای دارد؟
DSM DP/DR را به عنوان یک اختلال تجزیه ای طبقه بندی می کند. در واقع نوع خاصی از گسستگی، یا قطع یا بیگانگی از افکار و احساسات فرد است. به نظر می رسد که افکار و احساسات واقعی یا متعلق به خود فرد نیستند. مانند سایر اختلالات تجزیه ای، اختلال در هوشیاری است. اختلال در خودآگاهی وجود دارد. اما از یک جهت بسیار مهم، بر خلاف سایر اختلالات تجزیهای است: افرادی که DP/DR را تجربه میکنند از تغییر تجربه خود آگاه هستند - آنها تشخیص میدهند که دنیای اطرافشان دست نخورده است - و آن را آزاردهنده میدانند. این می تواند باعث ترس آنها شود که عقل خود را از دست می دهند.
آیا تجربه خارج از بدن دارم؟
در DP/DR، افراد احساس میکنند که ارتباطشان با خود و دنیای اطرافشان قطع شده است. در یک تجربه خارج از بدن، افراد نه تنها احساس عدم ارتباط با خود و دنیای اطرافشان می کنند، بلکه یک توهم بصری را تجربه می کنند که شامل دیدن بدن فیزیکی آنها در یک فضای بصری خارجی است. آنها محیط خود را از منظری خارج از بدن فیزیکی خود درک می کنند.
DP/DR به خوبی درک نشده است. مانند سایر اختلالات تجزیه ای، مسخ شخصیت/محرک سازی منعکس کننده اختلال در یکپارچگی طبیعی آگاهی، حافظه، هویت، ادراک، کنترل حرکتی و رفتار است. و مانند آنها، اغلب پس از استرس حاد یا تروما رخ می دهد. برخی از کارشناسان معتقدند که در ابتدا به عنوان یک سپر، نوعی محافظت ذهنی در برابر آسیب رخ می دهد.
سابقه استرس شدید، غفلت، یا آزار جسمی یا عاطفی می تواند منجر به اختلال مسخ شخصیت / عدم تحقق آن شود. لحظات حاد اضطراب استرس یا تروما نیز ممکن است علائمی را در افراد بدون سابقه چنین تجاربی ایجاد کند. مطالعات نشان داده است که کیفیت پایین خواب با افزایش شدت علائم تجزیه مرتبط است. اختلال مسخ شخصیت/ عدم تحقق با فراوانی یکسان در مردان و زنان رخ می دهد.
چگونه دچار مسخ شخصیت می شوید؟
برخی از مطالعات بی حسی عاطفی و از دست دادن واکنش عاطفی را به عنوان ویژگی اصلی مسخ شخصیت / عدم تحقق می شناسند. تصور می شود که مسخ شخصیت منعکس کننده اختلال در پردازش عاطفی است. به نظر می رسد که بیماران در شناسایی احساسات خود مشکل زیادی دارند. برخی از مطالعات تصویربرداری عصبی نشان می دهد که تجارب مسخ شخصیت با مهار غیرارادی پاسخ عاطفی همراه است. محققان همچنین دریافتند که افراد مبتلا به DP/DR واکنش رسانایی الکتریکی پوست پایینی نسبت به محرکهای ناخوشایند دارند که معمولاً منجر به پاسخ میشوند. این آزمون معیاری برای واکنش عاطفی در نظر گرفته می شود. شواهد نشان میدهد که سرکوب پردازش هیجانی ناشی از ناهنجاریهایی در عملکرد سیستم عصبی خودمختار است، شاید به دلیل نقص در سیستم پاسخ به استرس. پردازش حالات احساسی در همان بخشی از مغز (اینسولا) صورت می گیرد که حالات درونی بدن را حس می کند و ممکن است محل خودآگاهی باشد.
چه چیزی باعث ایجاد اپیزودهای مسخ شخصیت می شود؟
تحقیقات نشان می دهد که DP/DR یک اختلال در شنود است، پردازش سیگنال های داخلی بدن برای خودآگاهی ضروری است. DP/DR اغلب در شرایط استرس حاد یا تروما رخ میدهد، همانطور که در مورد سایر حالتهای تجزیهکننده وجود دارد، و رابطه با استرس حاد نشان میدهد که هورمونهای استرس در برخی ظرفیتها نقش دارند.خستگی، مضطرب یا مست بودن (با الکل یا مواد دیگر، به ویژه شاهدانه و کتامین) می تواند محرک باشد، و در بیشتر موارد تجربیات DP/DR گذرا هستند. اما در برخی موارد، DP/DR ممکن است برای روزها، هفته ها یا ماه ها با علائم اپیزودیک یا مداوم باقی بماند. افراد مبتلا به DP/DR کاملاً از ماهیت غیرعادی تجربه DP/DR آگاه هستند و تغییرات در تجربه خود را چنان آزاردهنده میدانند که معمولاً نگران وضعیت روانی خود هستند و از خود میپرسند که آیا در حال از دست دادن ذهن خود هستند یا خیر.
شایع ترین عوامل مستعد کننده عبارتند از استرس یا ضربه حاد، استفاده غیرقانونی از برخی داروها، وجود یک اختلال اضطرابی، و سابقه سوء استفاده عاطفی در دوران کودکی. افراد مبتلا به یک اختلال روانی عمده، از جمله اختلال اضطراب شدید یا هراس، افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه، اختلال وسواس فکری-اجباری و اسکیزوفرنی، و افراد مبتلا به بیماری های عصبی مانند میگرن و صرع، می توانند مسخ شخصیت را به عنوان یک علامت تجربه کنند.
به طور معمول، این اختلال با علائمی شروع می شود که به صورت اپیزودیک رخ می دهند. با گذشت زمان، دوره ها طولانی تر و شدیدتر می شوند.
آیا مسخ شخصیت از بین می رود؟
اغلب اوقات، DP/DR پاسخی گذرا به یک تجربه غیرعادی است که افراد تحت استرس یا خستگی هستند. با این حال، در افراد مبتلا به اختلالات روانپزشکی، از جمله اضطراب شدید، اختلال هراس، افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه، اختلال وسواس فکری-اجباری و اسکیزوفرنی نیز با فراوانی یا شدت بیشتری رخ می دهد. افراد مبتلا به میگرن یا صرع می توانند مسخ شخصیت را به عنوان یک علامت تجربه کنند. شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه اپیزودهای مکرر یا مداوم DP/DR می تواند نشانه اولیه روان پریشی باشد.
اغلب، افراد مبتلا به مسخ شخصیت، این اپیزودها را چنان آزاردهنده می یابند که با وسواس خود را تحت نظر دارند و به دنبال علائم هستند. چنین واکنشهایی میتوانند اپیزودها را تشدید کنند، به طوری که تشخیص علت و معلول اغلب دشوار است.
هیچ درمان دارویی شناختهشدهای برای DP/DR وجود ندارد و بیماران عمدتاً با رواندرمانی درمان میشوند، اگرچه ممکن است از داروها برای درمان مشکلات سلامت روانی مانند اضطراب و افسردگی استفاده شود. اخیراً نوعی از درمان شناختی و رفتاری (CBT) ایجاد شده است که به مسخ شخصیت می پردازد.
یکی از اهداف روان درمانی کمک به بیماران برای درک DP/DR و ماهیت تجربیاتشان است. یکی دیگر از این موارد کمک به بیماران در مدیریت علائم DP/DR در صورت بروز است تا اضطراب و سایر پاسخهایی که مشکل را تشدید میکنند، ایجاد نکنند. به همین دلیل، تکنیکهای رفتاری مانند تمرینات زمین (لمس کردن به دیوار، آواز خواندن، روشن کردن موسیقی) اغلب بخشی از یک برنامه درمانی هستند. این درمان همچنین به بیماران کمک میکند تا علائم خود را به شیوهای غیر تهدیدآمیز تفسیر کنند و پاسخهای اجتنابی و نظارت بر علائم را کاهش دهند.
جالب توجه است که پزشکان متوجه می شوند که تشخیص این اختلال به خودی خود می تواند اثرات درمانی داشته باشد. این به بیماران اطمینان می دهد که علائم آنها یک پدیده قابل تشخیص است و آنها در تجربه آنها منحصر به فرد نیستند.
آزمایشات بالینی اولیه نشان می دهد که درمان دارویی با ترکیب داروی ضد تشنج لاموتریژین با یک مهارکننده انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI) ممکن است برای بیماران مبتلا به DP/DR مفید باشد. چندین مطالعه نشان داده اند که SSRI ها به تنهایی تأثیر کمی بر علائم مسخ شخصیت دارند.
اختلال مسخ شخصیت/ عدم تحقق (DPDR) یک وضعیت سلامت روان نسبتاً جدید شناخته شده است که با احساس جدایی از خود یا محیط اطراف مشخص می شود که اغلب با احساس غیر واقعی بودن یا قطع ارتباط همراه است. در حالی که DPDR با عوامل مختلف روانی و عصبی مرتبط است، ارتباط آن با رفتار مجرمانه هنوز مورد مطالعه قرار نگرفته است. هدف این مقاله بررسی رابطه بین DPDR و جرایم، بررسی علل و پیامدهای بالقوه این همبستگی است.
تحقیقات نشان می دهد که افراد مبتلا به DPDR ممکن است به دلیل درک تغییر یافته از واقعیت، بیشتر مستعد درگیر شدن در رفتارهای تکانشی و تهاجمی باشند. علائم تجزیه ای مرتبط با DPDR می تواند منجر به مشکلاتی در تنظیم هیجانی، تصمیم گیری و کنترل تکانه شود و احتمال مکانیسم های مقابله ای ناسازگار و اقدامات مخرب را افزایش دهد. مطالعه ای که در مجله روانشناسی بالینی منتشر شد نشان داد که بیماران مبتلا به DPDR در مقایسه با افراد بدون این اختلال به طور قابل توجهی بیشتر احتمال دارد که ویژگی های شخصیت ضد اجتماعی را نشان دهند (1).
علاوه بر این، تجربه مسخ شخصیت و غیرواقعی شدن میتواند احساس جدایی از احساسات و اصول اخلاقی خود را ایجاد کند و به طور بالقوه منجر به کاهش ظرفیت همدلی و پشیمانی شود. این کاهش پاسخگویی عاطفی می تواند به عدم توجه به عواقب اعمال خود کمک کند و در نهایت خطر ارتکاب جرم را افزایش دهد. در واقع، مطالعه ای که توسط دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس انجام شد، نشان داد که افراد مبتلا به DPDR در هنگام استرس یا تجربه احساسات منفی، بیشتر درگیر رفتار خشونت آمیز هستند (2).
علاوه بر این، تحریفهای شناختی و تغییرات ادراکی مشخصه DPDR نیز میتواند بر ادراک فرد از هنجارها و مرزهای اجتماعی تأثیر بگذارد. در نتیجه، ممکن است کمتر احتمال دارد که نادرست بودن برخی رفتارها را تشخیص دهند، که بیشتر به ارتکاب اعمال مجرمانه کمک می کند. تحقیقات نشان داده است که افراد مبتلا به DPDR تمایل به نشان دادن الگوهای تفکر تحریف شده، از جمله تفکر جادویی، فاجعه سازی، و سرزنش خود دارند، که می تواند توانایی آنها را برای تصمیم گیری منطقی و درک عواقب اعمالشان مختل کند (3).
علاوه بر این ارتباطات نظری، چندین مورد پرمخاطب وجود داشته است که افراد مبتلا به DPDR مرتکب جنایات شنیع شده اند. به عنوان مثال، قاتل سریالی بدنام دنیس رادر، معروف به "BTK" (باید، شکنجه، کشتن)، پس از دستگیری به DPDR مبتلا شد. مورد او اهمیت در نظر گرفتن نقش DPDR در درک انگیزه های پشت رفتار جنایی شدید را برجسته می کند.
در حالی که ارتباط بین DPDR و جرم و جنایت جالب است، ضروری است که اذعان کنیم که نه همه افراد مبتلا به DPDR مرتکب جرم می شوند و نه همه مجرمان از DPDR رنج می برند. با این حال، شناخت همبستگیهای بالقوه بین این دو پدیده میتواند رویکردهای درمانی مؤثرتر و ارزیابیهای پزشکی قانونی را نشان دهد.
برای کاهش خطرات مرتبط با DPDR و جرم، متخصصان مراقبت های بهداشتی باید راهبردهای تشخیص زودهنگام و مداخله را در اولویت قرار دهند. این شامل ارائه درمان هدفمند با هدف پرداختن به تحریفات شناختی و اختلالات عاطفی مشخصه DPDR است. علاوه بر این، سازمانهای مجری قانون و مراکز اصلاحی باید نیازها و آسیبپذیریهای منحصربهفرد افراد مبتلا به DPDR را هنگام توسعه برنامههای توانبخشی و انجام مصاحبه در نظر بگیرند.
در نتیجه، در حالی که رابطه بین DPDR و جرایم پیچیده و چند وجهی است، تحقیقات نشان می دهد که همبستگی قابل توجهی بین این دو وجود دارد. با اذعان به پیوندهای بالقوه بین DPDR و رفتار مجرمانه، میتوانیم بهتر به علل ریشهای رفتار انحرافی بپردازیم و مداخلات مؤثرتری برای کاهش میزان تکرار جرم ایجاد کنیم. در نهایت، درک عمیق تر از این پدیده می تواند به ما در ایجاد جوامع ایمن تر و ارتقای رفاه عمومی بیشتر کمک کند.
✍🏻نویسنده: نائین
منابع:
(1) فوکس، تی، و شولدکه، جی (2018). جدایی و ویژگی های شخصیت ضد اجتماعی در بیماران مبتلا به اختلال مسخ شخصیت / عدم تحقق مجله روانشناسی بالینی، 74 (4)، 541-548.
(2) Sierra, M., & Berrios, G. E. (2000). مسخ شخصیت: دیدگاه های عصبی زیستی. روانپزشکی زیستی، 47(12)، 1129-1145.
(3) Scaife، C. L.، & Wells، K. (2016). تحریف های شناختی در اختلال مسخ شخصیت / عدم تحقق: یک مرور سیستماتیک. مجله رفتار درمانی و روانپزشکی تجربی، 55، 143-153.