ارتباط نداشتن حمایت و رابطه عاطفی مناسب با جرم
نویسنده: زهرا قهرمانی
این تصور که افرادی که مرتکب جرم می شوند اغلب به دلیل عدم حمایت و روابط عاطفی نامناسب این کار را انجام می دهند، مفهومی است که در سال های اخیر توجه زیادی را به خود جلب کرده است. این ایده فرض میکند که وقتی افراد در طول سالهای شکلگیری شخصیت و رشد خود مورد سهل انگاری والدین، سوء استفاده یا سایر اشکال آسیب قرار می گیرند، ممکن است در آینده در زندگی خود به رفتار مجرمانه دست بزنند.
یکی از دلایل اصلی حمایت از این نظریه این است که کودکانی که در محیطهایی بزرگ میشوند که بیتوجهی یا بدرفتاری را تجربه کردهاند، احتمال بیشتری برای ابتلا به مشکلات روانشناختی مانند افسردگی، اضطراب و اختلالات دلبستگی را دارند. این مسائل مربوط به سلامت روان می تواند منجر به مشکلاتی در ایجاد پیوندهای عاطفی سالم با دیگران، از جمله شریک عاطفی و دوستان شود. در نتیجه، این افراد ممکن است به فعالیت های مجرمانه به عنوان ابزاری برای مقابله با درد عاطفی خود و جستجوی اعتبار و جایگاه روی آورند.
علاوه بر این، تحقیقات نشان داده است که افرادی که ترومای دوران کودکی را تجربه کردهاند، بیشتر درگیر رفتارهای تکانشی و مخاطرهآمیز هستند که میتواند احتمال ارتکاب جنایت را افزایش دهد. به عنوان مثال، مطالعات نشان داده است که افرادی که در کودکی مورد آزار جسمی قرار گرفته اند، بیشتر در معرض سوء مصرف مواد و رفتارهای بزهکارانه قرار می گیرند. به طور مشابه، تحقیقات نشان داده است که افرادی که در کودکی آزار جنسی را تجربه کردهاند، بیشتر درگیر رفتارهای خشونتآمیز و پرخاشگرانه هستند.
علاوه بر عوامل فردی، عوامل اجتماعی و فرهنگی نیز نقش مهمی در تداوم چرخه خشونت و جنایت دارند. هنجارها و ارزشهای اجتماعی که پرخاشگری و خشونت را تایید میکنند، میتوانند محیطی را ایجاد کنند که در آن افراد برای انجام رفتارهای مجرمانه احساس توجیه کنند. علاوه بر این، نابرابریهای سیستمی و تبعیض میتواند به احساس ناتوانی و ناامیدی در میان جوامع به حاشیه رانده شده دامن بزند و باعث شود برخی افراد به فعالیتهای مجرمانه به عنوان ابزاری برای اعمال کنترل بر زندگیشان متوسل شوند.
برای پرداختن به موضوع جرم ناشی از عدم حمایت و روابط عاطفی نامناسب، اجرای مداخلات جامع در سطوح مختلف ضروری است. در سطح فردی، برنامه های مداخله زودهنگام با هدف رسیدگی به آسیب های دوران کودکی و ارتقای رشد عاطفی سالم می تواند به کاهش خطر رفتار مجرمانه در آینده کمک کند. علاوه بر این، طرحهای مبتنی بر جامعه با تمرکز بر ارائه شبکههای حمایت اجتماعی و برنامههای آموزشی شغلی میتواند به کاهش میزان تکرار جرم کمک کند.
در سطح اجتماعی، تلاش ها باید بر ایجاد فرهنگ همدلی و تفاهم متمرکز باشد تا فرهنگ تنبیه و مجازات. این می تواند شامل اجرای برنامه های مبتنی بر شواهد با هدف کاهش نابرابری های سیستمی و ارتقای انسجام اجتماعی باشد. علاوه بر این، سیاست گذاران باید سرمایه گذاری در سیستم های آموزشی و مراقبت های بهداشتی را در اولویت قرار دهند و اطمینان حاصل کنند که همه افراد به منابع لازم برای رشد عاطفی و رفاه مناسب دسترسی دارند.
در نتیجه، ارتباط بین عدم حمایت و روابط عاطفی نامناسب و جرم غیرقابل انکار است. با اذعان به تأثیر متقابل پیچیده بین عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی، میتوانیم راهبردهای مؤثری برای پیشگیری و مداخله در موارد جرم ایجاد کنیم. تنها از طریق یک رویکرد چند وجهی است که میتوانیم واقعاً به ریشههای رفتار مجرمانه بپردازیم و برای ایجاد جامعه ای امنتر و عادلانهتر برای همه تلاش کنیم.
منابع:
Bremner, J. D., Randall, P., & Charney, D. S. (1997). The effects of prolonged adolescent exposure to maternal care on adult behavioral and physiological responses to stress. Journal of Neuroscience, 17(12), 4441-4452.
Widom, C. S., Brzustowicz, L. M., & Noggle, A. H. (2008). A prospective examination of ecological theories of antisocial behavior. Journal of Abnormal Psychology, 117(3), 555-566.
- ۰۳/۰۳/۲۱