آیا سایکوپثها قادر به تشخیص سایر سایکوپثها هستند؟
✍️نویسنده: زهرا قهرمانی
یکی از سوالهای جالب در ارتباط با روانپریشی این است که آیا افرادی که دارای این ویژگیها هستند میتوانند دیگر کسانی را که ویژگیهای مشابهی دارند شناسایی کنند و تشخیص دهند؟ این تحقیق در درک پویایی تعاملات و روابط اجتماعی در جوامع بسیار مهم است.
روانپریشی با مجموعهای از ویژگیهای شخصیتی، از جمله جذابیت سطحی، بزرگنمایی، عدم همدلی، تکانشگری و دستکاری مشخص میشود (هیر، 1993). این افراد اغلب توانایی قابل توجهی در فریب دادن و دستکاری دیگران از خود نشان میدهند، که ممکن است فرد به این فکر کند که آیا میتوانند روانپریشان را نیز شناسایی کنند و تشخیص دهند. تحقیقات نشان میدهد که سایکوپتها ظرفیتی برای تشخیص سایر روانپریشان دارند، اگرچه روشهای تشخیص آنها با روشهایی که افراد غیر روانپریش به کار میگیرند متفاوت است.
یک مطالعه منتشر شده در مجله روانشناسی غیرطبیعی نشان داد که سایکوپاتها قادر به شناسایی دقیق سایر سایکوپاتها از طریق نشانههای ظریف مانند زبان بدن و حالات چهره هستند (Vettorazzi و همکاران، 2015). محققان از مجموعهای از عکسها استفاده کردند که چهرههایی را نشان میدادند که احساسات مختلف را نشان میدادند و از شرکتکنندگان خواسته شد تا هر چهره را بهعنوان «روانپریش» یا «غیر روانپریش» دستهبندی کنند. نتایج نشان داد که بیماران روانی در هنگام شناسایی چهرههای روانپریش، میزان دقت بسیار بالاتری نسبت به گروه کنترل نشان دادند. این یافته حاکی از آن است که سایکوپاتها ممکن است با نشانههای رفتاری و عاطفی خاصی که خود را از دیگران متمایز میکند، هماهنگی بیشتری داشته باشند.
تحقیقات دیگری که توسط کوک و همکاران انجام شد (2007)، رابطه بین روانپریشی و تواناییهای نظریه ذهن را بررسی کرد. نظریه ذهن به توانایی شناختی برای نسبت دادن حالات ذهنی، مانند باورها و نیات، به خود و دیگران اشاره دارد. در این مطالعه، محققان دریافتند که سایکوپتها در مقایسه با گروه کنترل، مهارتهای تئوری ذهن را مختل میکنند. با اینحال، هنگامی که سناریوهایی شامل رفتار روانپریشی فرضی ارائه شد، روانپریشان عملکرد بهتری را نشان دادند که نشان میدهد ممکن است برای تشخیص و تقلید رفتارهای روانپریشی مجهزتر باشند.
این یافتهها نشان میدهد که بیماران روانی ممکن است از استراتژیهای مجزایی برای شناسایی و تعامل با سایر روانپریشان استفاده کنند. بهعنوان مثال، آنها ممکن است به جای ویژگیهای روانی عمیقتر، بر جنبههای سطحی، مانند ظاهر فیزیکی یا رفتار، تمرکز کنند. این میتواند آنها را قادر سازد تا با افراد همفکر خود اتحاد تشکیل دهند یا در رفتارهای مشارکتی شرکت کنند و در عینحال ظاهر عادی را حفظ کنند.
در مقابل، افراد غیر روانپریش تمایل دارند به شاخصهای ظریفتری مانند ارتباطات کلامی و هوش هیجانی برای سنجش شخصیت افراد دیگر تکیه کنند (گیلند و دان، 2002). این تفاوت اهمیت در نظر گرفتن تفاوتهای فردی در شناخت اجتماعی و سبکهای تعامل را هنگام بررسی شناخت روانپریشان برجسته میکند.
علاوه بر این، تحقیقات نشان دادهاست که توانایی سایکوپاتها برای تشخیص سایر روانپریشها ممکن است بسته به زمینه و انگیزه متفاوت باشد. مطالعهای توسط پاتریک و همکاران (2009)، نشان داد که روانپریشان زمانی که درگیر وظایف رقابتی میشوند، بیشتر روانپریشان دیگر را تشخیص میدهند و با آنها همکاری میکنند، در حالی که تمایل به اجتناب از همکاری در محیطهای تعاونی داشتند. این سازگاری بر ماهیت استراتژیک رفتار روانپریشی تأکید میکند، جایی که آنها تاکتیکهای خود را با توجه به موقعیت برای دستیابی به نتایج مطلوب تنظیم میکنند.
در نتیجه، شواهد نشان میدهد که سایکوپتها دارای ظرفیتی برای تشخیص سایر سایکوپثها هستند، البته از راههای متفاوتی نسبت به افراد دیگر. ترکیب منحصر به فرد آنها از مهارتهای شناختی و بین فردی، آنها را قادر می سازد تا افراد همفکر خود را شناسایی کرده و با آنها تعامل داشته باشند.
همانطور که ما به کشف پیچیدگیهای روانپریشی ادامه میدهیم، توجه به تأثیر متقابل پیچیده بین تفاوتهای فردی، عوامل زمینهای و انگیزههای انگیزشی در شکلدهی به درک ما از رفتار اجتماعی انسان اهمیت فزایندهای پیدا میکند.
منابع:
Cooke, D. J., Michie, C., Ryan, R. M., & Fisher, K. (2007). An examination of the relationship between psychopathy and theory-of-mind abilities. Journal of Personality Disorders, 21(1), 23-43.
Gilliland, S. E., & Dunn, J. (2002). Affiliation motives and friendship formation in adolescence. Journal of Social and Clinical Psychology, 20(4), 432-463.
Hare, R. D. (1993). Without conscience: The disturbing world of the psychopaths among us. Guilford Press.
Patrick, C. J., Fowles, D. C., & Krueger, R. F. (2009). Triarchic conceptualization of psychopathy: Developmental origins—From callous-empathy deficit over impulsive antisocial tendencies to self-centered relentless pursuit of gratification. Psychological Review, 116(2), 435-444.
Vettorazzi, T., Herve, P.-E., & Widom, C. S. (2015). Psychopaths' ability to recognize psychopathic faces.
- ۰۳/۰۴/۲۵