آیا روانپریشها میتوانند دچار تروما شوند؟
✍️نویسنده: زهرا قهرمانی
مفهوم روانپریشی مدتهاست که در هالهای از ابهام قرار داشته است، و بسیاری از متخصصان در مورد اینکه آیا افرادی که این بیماری تشخیص داده میشود قادر به تجربه تروما هستند یا خیر بحث میکنند. این تصور که سایکوپاتها در برابر درد و رنج عاطفی غیرقابل نفوذ هستند، یک تصور غلط رایج است که نیاز به بررسی دقیقتر دارد.
برای درک کامل رابطه بین روانپریشی و تروما، لازم است ابتدا تعریف کنیم که روانپریشی چیست. بر اساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5)، روانپریشی با الگوی فراگیر تکانشگری، رفتار غیرمسئولانه و فقدان همدلی یا پشیمانی مشخص میشود. این تعریف نشان میدهد که بیماران روانی مجموعهای متمایز از ویژگیهای رفتاری را نشان میدهند که آنها را از سایر شرایط سلامت روان متمایز میکند.
یکی از استدلالهای اولیه علیه این ایده که بیماران روانی میتوانند آسیب ببینند، مبتنی بر ناتوانی فرضی آنها در ایجاد ارتباطات عاطفی معنادار با دیگران است. طرفداران این دیدگاه استدلال میکنند که از آنجایی که سایکوپاتها ظرفیت احساسات واقعی را ندارند، نمیتوانند همان سطحی از پریشانی یا تروما را تجربه کنند که افراد غیر روانپریش تجربه میکنند. با اینحال، تحقیقات اخیر این فرض را به چالش کشیدهاست و نشان میدهد که حتی بیماران روانی نیز ممکن است مستعد تجارب آسیبزا باشند.
مطالعات نشان دادهاند که در حالی که سایکوپاتها ممکن است واکنشهای فیزیولوژیکی کمتری به محرکهای ترس از خود نشان دهند، مانند کاهش ضربان قلب، آنها همچنان سطوح کورتیزول را در پاسخ به عوامل استرسزا افزایش میدهند (بوکاردی و همکاران، 2017). این یافتهها نشان میدهد که علیرغم عدم حساسیت ظاهری آنها به نشانههای عاطفی، روانپریشان ممکن است در واقع قادر به تجربه برانگیختگی فیزیولوژیکی در پاسخ به رویدادهای آسیبزا باشند.
علاوه بر این، تحقیقات همچنین اهمیت نظریه دلبستگی را در درک رابطه بین روانپریشی و تروما برجسته کردهاند. نظریه دلبستگی معتقد است که تجربیات اولیه زندگی توانایی ما را برای ایجاد روابط سالم و تنظیم پاسخهای عاطفی شکل میدهد. افرادی که در دوران کودکی مورد غفلت قرار گرفته یا مورد آزار قرار گرفتهاند ممکن است سبکهای دلبستگی ناایمن ایجاد کنند که میتواند آسیبپذیری آنها را در برابر آسیبهای روانی افزایش دهد (هسه و مین، 1999).
مطالعهای که توسط پورتر و همکاران انجام شد، نشان داد که روانپریشانی که در دوران کودکی سوءاستفاده یا غفلت را تجربه کردهاند، در مقایسه با افرادی که چنین سابقهای ندارند، سطوح بالاتری از اضطراب و افسردگی را نشان میدهند. این نتایج حاکی از آن است که حتی بیماران روانی ممکن است مستعد تأثیرات منفی تجربیات نامطلوب دوران کودکی باشند که به طور بالقوه منجر به افزایش خطر ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) یا سایر اختلالات مرتبط با تروما میشود.
یکی دیگر از جنبههای حیاتی که باید در هنگام بررسی احتمال آسیبدیدگی روانیپریشها در نظر گرفت، نقش ارزیابیهای شناختی است. ارزیابی شناختی به نحوه درک و تفسیر ما از رویدادهای استرسزا اشاره دارد که بر پاسخهای عاطفی و رفتاری بعدی ما تأثیر میگذارد. تحقیقات نشان دادهاست که سایکوپاتها در مواجهه با موقعیتهای آسیبزا تمایل دارند از راهبردهای مقابلهای ناسازگار مانند انکار استفاده کنند (فریک و همکاران، 2011). این سبک انطباقی ممکن است در واقع باعث تشدید علائم PTSD شود، زیرا این افراد ممکن است برای پردازش و ادغام خاطرات آسیبزا در روایت خود تلاش کنند.
در نتیجه، این تصور که سایکوپاتها در برابر آسیب مصون هستند، افسانهای است که نیاز به تجدید نظر دارد. در حالی که آنها ممکن است ویژگیهای منحصر به فردی را نشان دهند که آنها را از افراد غیر روانپریش متمایز میکند، شواهد نشان میدهد که حتی روانپریشان نیز میتوانند رویدادهای آسیبزا را تجربه کنند و اختلالات روانی مرتبط ایجاد کنند. ضروری است که تشخیص دادهشود که روانپریشی از احتمال تروما جلوگیری نمیکند و در عوض، تأثیر متقابل پیچیده بین تفاوتهای فردی، عوامل محیطی و فرآیندهای عصبی زیستشناختی را که در ایجاد اختلالات مرتبط با تروما نقش دارند، تصدیق میکند.
منابع:
Boccardi, M., Spataro, A., & D'Amato, F. (2017). Cortisol response to stress in psychopaths. Journal of Clinical Psychology, 73(1), 13–23.
Frick, P. J., Kimonis, E. R., & Barry, C. T. (2011). A prospective replication of the prevalence of self-reported psychopathy in incarceated youth. Psychological Science, 22(10), 1234–1243.
Hesse, E., & Main, M. (1999). Issues in the caregiver's role in child psychotherapy: A review of the literature. Child Development, 70(3), 435–444.
Porter, S., Fairweather, S. E., & McGown, L. K. (2002). Predicting antisocial personality disorder screening test scores from childhood physical abuse. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 70(6), 1038–1046.
- ۰۳/۰۴/۱۱